مَثَل بناى محکم و بناى سست
(اءَفَمَنْ اءَسَّسَ بُنْیَنَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَا نٍ خَیْرٌ اءَم مَّنْ اءَسَّسَ بُنْیَنَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِى فِى نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لاَیَهْدِى الْقَوْمَ الظَّلِمِینَ لاَیَزَالُ بُنْیَنُهُمُ الَّذِى بَنَوْاْ رِیبَةً فِى قُلُوبِهِمْ إِلاَّ اءَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ).(1)
((آیا کسى که شالوده آن (مسجد) را بر پرهیز از خدا و خشنودى او بنا کرده بهتر است ، یا کسى که اساس آن را بر کنار پرتگاه سستى بنا نموده که ناگهان در آتش دوزخ فرو مى ریزد ؟! و خداوند گروه ستمگران را هدایت نمى کند! (اما) این بنایى را که آنها نهاده اند، همواره به صورت یک وسیله شک و تردید، در دلهایشان باقى مى ماند؛ مگر اینکه دلهایشان پاره پاره شود (و بمیرند، وگرنه ، هرگز از دل آنها بیرون نمى رود) و خداوند دانا و حکیم است !)).
شاءن نزول
آیات بالا و دو آیه قبل از آن درباره منافقان نازل شده که به قصد تفرقه و افساد اقدام به تاءسیس مسجدى در نزدیکى مسجد ((قبا)) کردند که قرآن آن را ((مسجد ضرار)) نامید و پیامبرصلّى اللّه علیه و آله و سلّم طبق دستور خداوند آنرا خراب نمود و محلّ آنرا مرکز ریختن زباله هاى شهر قرار داد.
خداوند متعال در این جا طرز تفکّر و عمل و برنامه مؤ سّسان این دو مسجد ((قبا)) و ((ضرار)) را باهم مقایسه مى کند و مى فرماید: ((آیا کسانى که بناى آن مسجد (قبا) را بر پایه تقوا و رضاى الهى نهاده بهتر است ، یا کسى که شالوده آن را بر لبه پرتگاه سستى در کنار دوزخ نهاده که به زودى در آتش جهنّم سقوط خواهد کرد!؟)).
این تشبیه بیانگر بى ثباتى تفکّر و سستى کار منافقان و استحکام اندیشه و بقاى کار مؤ منان و برنامه هاى آنهاست .
مؤ منان به کسى مى مانند که براى بناى یک ساختمان ، زمین بسیار محکمى را انتخاب کرده و آن را از شالوده با مصالحى پر دوام و مطمئن بنا مى کنند، اما منافقان مانند کسى هستند که ساختمان خود را بر لبه رودخانه اى که سیلاب زیر آن را به کلى خالى کرده و هر آن امکان دارد سقوط کند، مى سازد. همانگونه که نفاق ظاهرى دارد فاقد محتوا نیز مى باشد و چنین ساختمانى نیز ظاهرى دارد بدون پایه و شالوده . این ساختمان هر آن ممکن است فرو بریزد، مکتب اهل نفاق نیز هر لحظه ممکن است باطن خود را نشان دهد و به رسوایى بیانجامد.
پرهیزکارى و جلب رضاى خدا، یعنى هماهنگى با واقعیّت و همگامى با جهان آفرینش و نوامیس آن بدون شک عامل بقا و ثبات است . امّا نفاق ، یعنى بیگانگى با واقعیّتها و جدایى از قوانین آفرینش که بدون تردید عامل زوال و فناست .
قرآن در آیه دوّم اشاره به حالت حیرت و سرگردانى دائمى منافقان نموده ، مى فرماید: آنها چنان در ظلمت نفاق سرگردانند که حتى بنایى را که خودشان بر پا کردند همواره به عنوان یک عامل شک و تردید، یا نتیجه شک و تردید، در قلوب آنها باقى مى ماند و تا زنده اند اثر و نقش آن از دل پر تردیدشان زایل نمى گردد.
درسى بزرگ از داستان مسجد ضرار
((داستان ((مسجد ضرار)) درسى است براى عموم مسلمانان در سراسر تاریخ زندگیشان ، گفتار خداوند و عمل پیامبرصلّى اللّه علیه و آله و سلّم به روشنى نشان مى دهد که مسلمانان هرگز نباید آنچنان ظاهر بین باشند که تنها به قیافه هاى حق به جانب نگاه کنند و از اهداف اصلى بى خبر و بر کنار مانند.
مسلمان باید ((نفاق )) و ((منافق )) را در هر زمان و مکان و در هر لباس و چهره بشناسد، حتى اگر در چهره دین و مذهب و در لباس طرفدارى از قرآن و مسجد بوده باشد!
استفاده از تز ((مذهب بر ضدّ مذهب )) چیز تازه اى نیست ، همواره راه و رسم استعمار گران و دستگاههاى جبّار و منافقان در هر اجتماعى این بوده که اگر مردم گرایش خاصى به مطلبى دارند، از همان گرایش براى اغفال و سپس استعمار آنها استفاده کنند و حتى از نیروى مذهب بر ضدّ مذهب کمک بگیرند.
اصولاً فلسفه ساختن پیامبران قلابى و مذاهب باطل همین بوده که از این راه گرایشهاى مذهبى مردم را در مسیر دلخواهشان بیندازند.
بدیهى است در محیطى مانند ((مدینه )) آن هم در عصر پیامبرصلّى اللّه علیه و آله و سلّم با آن نفوذ فوق العاده اسلام و قرآن ، مبارزه آشکار بر ضدّ اسلام ممکن نبود، بلکه باید لامذهبى را در لفافه مذهب و باطل را در لباس حقّ بپیچند و عرضه کنند، تا مردم ساده دل جذب شوند و نیّات سوء آنها لباس عمل به خود بپوشد. ولى مسلمان نباید فریب اینگونه ظواهر را بخورد ... .
مسلمان باید هوشیار، آگاه ، واقع بین ، آینده نگر و اهل تجزیه و تحلیل در همه مسائل اجتماعى باشد.
دیوان را در لباس فرشته بشناسد، گرگها را در لباس چوپان تشخیص دهد و خود را براى مبارزه با این دشمنان دوست نما آماده سازد.
یک اصل اساسى در اسلام این است که باید پیش از همه چیز نیّات بررسى شود و ارزش هر عملى بستگى به نیّت آن دارد، نه به ظاهر آن ، گرچه نیّت یک امر باطنى است ، اما ممکن نیست کسى نیّتى در دل داشته باشد، اثر آن در گوشه و کنار عملش ظاهر نشود، هر چند در پرده پوشى فوق العاده استاد و ماهر باشد.
از اینجا جواب این سؤ ال روشن مى شود که چرا پیامبرصلّى اللّه علیه و آله و سلّم با آن عظمت مقام دستور داد مسجد، یعنى خانه خدا را ویران کنند و مکانى را که اگر آلوده شود، باید فوراً تطهیر کنند مزبله شهر سازند!
زیرا مکانى که کانون تفرقه و نفاق باشد، خانه شیطان است نه خانه خدا، بتخانه است ، نه مکان مقدّس )).(2)
((از این بحث این موضوع نیز روشن مى شود که اهمیّت اتّحاد در میان صفوف مسلمین در نظر اسلام به قدرى زیاد است که حتى اگر ساختن مسجدى در کنار مسجد دیگر باعث ایجاد تفرقه و اختلاف و شکاف در میان صفوف مسلمانان گردد، آن مسجد تفرقه انداز نامقدّس است )).(3) لذا بعضى از علما گفته اند: ((نباید فاصله میان مساجد آنچنان کم باشد که روى اجتماع یکدیگر اثر بگذارند، بنا بر این آنها که روى تعصّبهاى قومى و یا اغراض شخصى مساجد را در کنار یکدیگر مى سازند و جماعات مسلمین را آنچنان پراکنده مى کنند که صفوف جماعت آنها خلوت و بى رونق و بى روح مى شود، عملى بر خلاف اهداف اسلامى انجام مى دهند)).(4)
××××××
پاورقی: 1-توبه / 109 110.
2- تفسیر نمونه ، ج 8، ص 144.
3-همان ، ص 145.
4-همان ، ص 138.